سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شاعر دردمند
قالب وبلاگ

 

به یک جایی از زندگی که رسیدی این ها رو خودت می فهمی :


به یک جایی از زندگی که رسیدی، می‌فهمی اونی که زود می‌رنجه، زود میره، زود هم بر می‌گرده. ولی اونی که دیر می‌رنجه دیر میره، اما دیگه بر نمی‌گرده.
به یک‏ جایی از زندگی که رسیدی می‌فهمی رنج را نباید امتداد داد، باید مثل یک چاقو که چیزها را می‏برد و از میان‌شان می‏گذرد از بعضی آدم‏ها بگذری و برای همیشه تمام‌شان کنی.
به یک جایی از زندگی که رسیدی، می‌فهمی بزرگ‌ترین مصیبت برای یک انسان این است که نه سواد کافی برای حرف زدن داشته‌باشد نه شعور لازم برای خاموش ماندن.
به یک جایی از زندگی که رسیدی، می‌فهمی مهم نیست که چه اندازه می‌بخشیم، بلکه مهم این است که در بخشایش ما چه مقدار عشق وجود دارد.
به یک جایی از زندگی که رسیدی، می‌فهمی شاید کسی که روزی با تو خندیده است را از یاد ببری، اما هرگز آن که با تو اشک ریخته است را فراموش نخواهی کرد.
به یک جایی از زندگی که رسیدی، می‌فهمی توانایی عشق ورزیدن؛ بزرگ‌ترین هنر جهان است.
به یک جایی از زندگی که رسیدی، می‌فهمی از درد‌های کوچک است که آدم می‌نالد وقتی ضربه سهمگین باشد، لال می‌شوی.
به یک جایی از زندگی که رسیدی، می‌فهمی اگر بتوانی دیگری را همان طور که هست بپذیری و هنوز عاشقش باشی؛ عشق تو واقعی است.
به یک جایی از زندگی که رسیدی، می‌فهمی همیشه وقتی گریه می‌کنی اونی که آرومت می‌کنه دوستت داره، اما اونی که با تو گریه می‌کنه عاشقته.
به یک جایی از زندگی که رسیدی، می‌فهمی کسی که دوستت داره، همش نگرانته. به خاطر همین بیشتر از این که بگه دوستت دارم، میگه مواظب خودت باش
به یک جایی از زندگی که رسیدی، می‌فهمی همیشه یک ذره حقیقت پشت هر "فقط یه شوخی بود" هست.
به یک جایی از زندگی که رسیدی، می‌فهمی یک کم کنجکاوی پشت "همین طوری پرسیدم" هست.
به یک جایی از زندگی که رسیدی، می‌فهمی قدری احساسات پشت "به من چه اصلا" هست.
به یک جایی از زندگی که رسیدی، می‌فهمی مقداری خرد پشت "چه بدونم" هست.
به یک جایی از زندگی که رسیدی، می‌فهمی اندکی درد پشت "اشکالی نداره" هست.


[ دوشنبه 91/7/10 ] [ 8:35 صبح ] [ علی شاه مرادی ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ
لینک های مفید
لینک دوستان